حدیث قرطاس و وجوب لعن عمر بن خطاب در کلام علامه مجلسی قدس سره
علامه مجلسی رضوان الله علیه پس از نقل حدیث قرطاس و توهین عمر بن خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله از کتب شیعه و سنی مینویسد:
ای عزیز! آیا بعد از این حدیث که همه عامه (اهل سنت عمری) روایت کردهاند هیچ عاقل است که شک کند در کفر عمر و کفر کسی که عمر را مسلمان نامد؟ اگر بقالی یا علافی خواهد که وصیت کند، کسی که مانع وصیت او شود، مردم بر او طعنها میکنند؛ هر گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد وصیتی کند که صلاح جمیع امت در آن باشد و کسی مانع او شود، در چنان حالی آن حضرت را آزرده کند و نسبت هذیان به آن حضرت دهد، چگونه خواهد بود حال او؟ و حال آنکه حق تعالی میفرماید: {و ما ينطق عن الهوى * ان هو الا وحي يوحى} (سوره نجم / آیه ۳-۴) یعنی: سخن نمیگوید آن حضرت از خواهش نفس خود و نیست سخن او مگر وحی که به او فرستاده میشود؛ و میفرماید: آنها که آزار میکنند خدا و رسول او را خدا لعنت کرده است ایشان را در دنیا و آخرت. و کدام آزار از این بدتر میباشد که پیغمبر به آن بزرگواری و شفقت و مهربانی را چون بیابند که نزدیک رفتن او شده است دیگر منفعتی از او متصور نیست، کینههای خود را ظاهر کنند و دست از طاعت او بردارند، هر چند گوید با لشکر اسامه بیرون روید فرمان نبردند، و فرماید که دوات و قلم آورید که وصیتنامه بنویسم اطاعت نکنند، برای آنکه مبادا امر خلافت امیر المومنین را واضحتر گرداند، در همه احوال حضرت داند که غرض ایشان آن است که بعد از آن حضرت انتقام او را از اهل بیت او بکشند، پس لعنت خدا و رسول بر ایشان باد، و بر هر که ایشان را مسلمان داند و هر که در لعن ایشان توقف نماید.
جلاء العیون، تالیف علامه مجلسی، صفحه ۶۴-۶۵، چاپ نشر هاتف
درباره این سایت